زهرا حلیمی زیباترین! چقدر غریبی میان ما! آخر چرا؟ انگاز خفتهایم! انگار مردهایم! انگار رفتهای به بیابان بی کسی! گویی نشان نمانده از آن خیمهگاه نور! شاید گسستهای!...
نه! نه! ما تو را ز شهر تبعید کردهایم! ما دلبریده مردم از عشق نا امید! ما مردم پلید! آه ای فرید! دلبستهای چرا به شفق! مهربان رفیق! اشکم به پای تو، از جان دردمند بگویم برای تو! خورشید سبز پوش! دلگیر و خستهای؟! مظلوم من! نام تو مرده است! تنهایی تو را این روزها غروب هم از یاد برده است... .