راضی باش به رضای خدا
امام اگر بگذارد، حرف های خواهر با او تمامی ندارد. سر خواهر را بر سینه می فشارد و داروی تلخ صبر را جرعه جرعه در کامش می ریزد:
خواهرم! روشنی چشمم! گرمی دلم!
مبادا بی تابی کنی!
مبادا روی بخراشی!
مبادا گریبان چاک کنی!
استوار صبر از استقامت توست؛
حلم در کلاس تو درس می خواند؛
بردباری در محضر تو تلمّذ می کند؛
شکیبایی در دست های تو پرورش می یابد؛
تسلیم و رضا دو کودکند که از دامان تو زاده می شوند و جهان پس از تو را سرمشق تعبّد می دهند؛ راضی باش به رضای خدا که بی رضای تو این کار، ممکن نمی شود.
آری!!
راضی باش به رضای خدا که بی رضای
او هیچ کاری ممکن نمی شود.